قبیله زنان، قبیله مردان

در برشی از زمان در دوران «نوسنگی» و در هنگامه گذر از «شکارگری و گِردآوری غذا» به «کشاورزی و اهلی کردن جانوران» که خودش دستکم هزار سالی به درازا کشیده، مرد ها بنا به طبیعت زمخت تر شان بیشتر به شکار و جمع آوری غذا مشغول بودند و زن ها بیشتر به کشاورزی و نگهداری از حیوانات اهلی می پرداختند. در این میان بار ها پیش می آمد که بر سر اینکه کدامشان نقش مهم تری در اقتصاد قبیله به عهده دارند میانشان بگو مگو و دعوا در می گرفته تا اینکه گویا در جایی در دامنه کوه های پامیر، کار این کشمکش چنان بالا می گیرد که زن ها و مرد ها خرجشان را هم جدا می کنند. آن ها تصمیم می گیرند که در دو اجتماع جنسیت محور جدا از هم زندگی کنند، البته این دو قبیله از هم خیلی دور نبودند و مرد ها معمولا به قصد ناخُنک زدن های جنسی اغلب دور و بر سکونت گاه های زنان می پلکیدند ولی بیشتر در فصل های معینی از سال با روی خوش زن های آماده بارگیری روبرو می شدند. طبیعتا زایمان و بزرگ کردن بچه ها به عهده زن ها بوده. دختر ها پیش زنان باقی می ماندند ولی آن ها پسران را در آستانه بلوغ با یک درکونی می فرستاده اند لای دست پدرانشان، البته این دو قبیله بعد از چند صد سال باهم آشتی کردند.

حالا منشا این داستان: حقیقتا نمی دانم که آن را در کدام کتاب علمی خوانده ام، شاید هم خواب نما شده ام، اصلا شاید آن دانشمندی که من یک زمانی مقاله اش را خوانده ام خواب نما شده بوده زیرا که خیلی بعید است که دانشمندی بتواند با مطالعه چند استخوان و یا تعدادی ابزار سنگی و سفالی پی به شیوه زندگی و نحوه تقسیم کار این دو قبیله برده باشد ، آن هم با این جزییات به هر حال خیلی مشتاقم که بفهمم که این داستان جالب واقعا جایی نوشته شده یا نه.

«بسته بندی شده و آماده حرکت» کار نقاش کانادایی

Daphne Odjig

بیان دیدگاه