اعلامیه کودتای رضاشاه

اعلامیه کودتای رضاشاه

این اعلامیه کودتای رضاخان (رضاشاه بعدی) است که من آن را اعلامیه شماره یک می نامم. من نتوانستم در دنیای مجزای سراغی از آن بیابم ، البته بخشی از آن در مقاله «کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹» در ویکیپدیای فارسی آمده است ولی نویسنده مقاله منبعی برای آن ذکر نکرده است . از مفاد آن این طور بر می‌آید که بیشتر سیاسی و شعاری وبه منظور توجیه کودتا بوده و اعلامیه شماره دو معروف به «حکم می کنم» که ظاهرا بعد ازاین اعلامیه صادر شده، بیشتر جنبه عملیاتی داشته استReza Shah

هموطنان

وظایف مقدسه فداکاری نسبت به شاه و وطن مارا به میدان های جنگ هولناک گیلان اعزام نمود. همان میدان های خونین مرگباری که قشون دشمن برای تسخیر ایران و تهدید پای تخت با قوای فزون تر، اسلحه مکمل تر تشکیل نموده بود.
افراد دلاور قزاق این وظیفه مقدسه را با جان و دل استقبال نمودند زیرا تنها قوه منظم ایرانی که می‌توانست وظیفه مدافعه وطن را ایفا نماید همین قوه و افراد آن بودند که بدون لباس بدون کفش بدون غذا بدون اسلحه کافی سینه و پیکر خود را سپر توپ های آتش فشان نمودند. غیرت و حمیت ایرانی را ثابت و دسته جات انبوه متجاسرین را از پشت دروازه قزوین تا ساحل دریا راندند.
اگر فداکاری و خدمات جانبازانه اردوی قزاق نتیجه مطلوب را حاصل نکرد و نتوانستیم خاک مقدس وطن و عصمت برادران گیلانی خود را از دست دشمن نجات دهیم، تقصیری متوجه ما نبود بلکه خیانت کاری صاحبمنصبان و کسانیکه سرپرستی و اداره امور ما به آن ها محول شده بود موجب عقیم ماندن نتیجه خدمات ما گردید، ولی باز افتخار می کنیم که فوران خون قزاقان دلیر توانست پای تخت وطن مقدس ما را از استیلای دشمن نجات دهد.
اگر خیانت کاران خارجی توانستند نتایج فداکاری های اولاد ایران را خنثی نمایند برای این بود که خیانت کاران داخلی ما را بازیچه دست و آلت شهوت رانی خود و دیگران قرار می دادند.
هنگام عقب نشینی از باطلاق های گیلان در زیر آتش توپ دشمنان احساس نمودیم که منشأ و مبنا تمام بدبختیهای ایران،  ذلت و فلاکت قشون ، خیانت کاران داخلی هستند.
در همان هنگامی که خون خود را در مقابل دشمن مهاجم  می ریختیم  به حرمت همان خون های پاک و مقدس قسم خوردیم که در اولین موقع فرصت خون خود را نثار نماییم تا ریشه خیانت کاران خودخواه تن پرور داخلی را برانداخته ملت ایران را از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانت کار آزاد نماییم.
مشیت کردگاری و خواست حضرت خداوندی این فرصت را برای ما تدارک دیده، اینک در طهران هستیم.
ما پای تخت را تسخیر نکردیم، زیرا نمی توانستیم اسلحه خود را در جایی بلند کنیم که شهریار مقدس و تاجدار ما حضور دارد.
فقط به طهران آمدیم برای اینکه پای تخت خود را پاک و شایسته این نماییم که معنی حقیقی سرپرستی مملکت و مرکزیت حکومت بدان اطلاق گردد.
حکومتی که در فکر ایران باشد، حکومتی که تماشاچی بد بختی ها و فلاکت ملت خود واقع نگردد.
حکومتی که تجلیل و تعلیم قشون را از اولین شرایط معاودت مملکت به شمار آورد، نیرو و راحتی قشون را یگانه راه نجات مملکت بداند.
حکومتی که بیت‌المال مسلمین را وسیله شهوت رانی مفت خواران تنبل و تن پرور بی حمیت قرار ندهد.
حکومتی که سواد اعظم مسلمین را مرکز شقاوت ها، کانون مظالم و قساوت نسازد.
حکومتی که در اقطار  سر زمین آن هزار ها اولاد مملکت از گرسنه کی و بد بختی حیات را بدرود نگویند.
حکومتی که ناموس و عصمت گیلانی تبریزی کرمانی را با خواهر و مادر خود فرق نگذارد، حکومتی که برای زینت و تجمل معدودی بدبختی مملکت را تجویز ننماید.
حکومتی که بازیچه دست سیاسیون خارجی نباشد.
حکومتی که برای چند صد هزار تومان قرض هر روز آبروی ایران را نریزد و مملکت خود را زیر بار فروتنی نبرد.
ما سرباز هستیم و فداکار و حاضر شده ایم برای انجام این آمال خون خود را نثار نماییم و غیر از قوت و عظمت قشون برای حفظ شهریار و وطن مقدس آرزویی نداریم، هر لحظه چنین حکومتی تشکیل شود و موجبات شرافت وطن – آزادی –  آسایش و ترقی ملت را عملا نمودار سازد و با ملت نه مثل گوسفندان زبان بسته رفتار نماید بلکه به معنی واقعی ملت بنگرد آن لحظه است که ما خواهیم توانست به آتیه امیدوار بوده و چنانچه نشان دادیم وظیفه مدافعه وطن را ایفا نماییم.
با تمام برادران نظامی خود ، ژاندارم، افواج، پلیس، که آن ها هم با دل های دردناک شریک فداکاری های اردوی قزاق بودند کمال صمیمیت را داشته اجازه نخواهیم داد که دشمنان سعادت قشون بین ما ها تفرقه و نفاق بیافکنند.
همه شاه پرت و فداکار وطن . همه اولاد ایران. همه خدمت گذار مملکت هستیم.
زنده باد شاهنشاه ایران
پاینده باد ملت ایران
قوی و با عظمت باد قشون و قزاقان دلاور ایران
رییس دیویزیون قزاق اعلیحضرت شهریاری و فرمانده کل قوا
« رضا »

بیان دیدگاه